یک نفس خون آشام ....
سرم را تکان دادم!و به طرف ساختمان دویدم!در را باز شکر بالاخره به اتاقم رسیدم!به طرف دست شویی رفتم و شیر آب را باز کردم!دستم و صورتم را شستم به نظر میومد خون بند آمده است!سرم را بالا آوردم و به آینه نگاهه کردم،زیر چشمانم سیاه شده بود!واقعا زیاد انرژی مصرف کرده بودم!یک زن زیبا که موهای طلایی و چشمان آبی داشت درست پشت سرم من ایستاده بود ناخداگاه جیغ کشیدم!زن شروع کرد صحبت کردن ولی زیر لب و من اصلا نمیفهمیدم چی میگه فقط به من نگاه میکرد و چیزهایی را تکارار میکرد!جیغ بلند کشیدم!در اتاقم محکم باز شد مارتین داخل آمد،به زمین افتادم و شروع کردم به گریه کردن!محکم بغلم کردو گفت:چی شده؟به چشمانش نگاه کردم و گفتم:تو آینه بود.و دوباره گریه کردم!گفت:کی؟لبم را گزیدم و گفتم:یک زن با موهای طلایی و چشمان آبی خیلی ترسیدم!یک چیزهایی را زیر لب میگفت ولی من هیچ چیز نمیفهمیدم!نیشخندی زد و گفت:پس اومده که به تو بگه، چه عذابی!و با صدا ی بلند خندید!با نگرانی به من نگاه کرد و گفت:اگه دوباره این زن را دیدی به من بگو!اون می خواد تو را بکشه!اون زن...چشمانم را تنگ کردم و گفتم:اون زن کی هست!؟گفت:آن زن از طرف همان جادو گر برای کشتن تو فرستاده شده است!چشمانم گرد شد و گفتم:چرا مگر به اندازه ی کافی اذیت نکردن مادرم را!با لبخند به من نگاه کرد و گفت:اون نمیتونه تحمل کنه که تو این دنیا باشی!خب قدرتی که پدرش به تو داده فراتر از قدرت خودشه!سرم را تکان دادم و سفت بغلش کردم و گفتم:ممنون که مواظبمی مارتین!دقیقا نمیدونم برای چه این همه لطف را در حق من کردی،این که حقیقت را به من گفتی بعد هم من را به گروه خودت ملحق کردی و نزاشتی کار احمقانه ای از من سر بزند،و الان هم این زن نمیدونم چه جوری میتوانم تمام کمک هایت را جبران کنم!من را از بغلش بیرون کشید و به چشمانم نگاه کرد،چشمان بی احساسش انگار تمام ذهنم را می خواند،گفت:این ها کاریه که هر کس که یک کم شرافت و انسان دوستی داشت انجام میداد البته ما ها که انسان نیستیم!هستیم؟و ادامه داد:پس جبران کن هر وقت توانستی جبران کن!و چشمکی زد تا متوجه ی شوخیش بشوم!لبخندی زدم و با جدیت گفتم:ولی بدون شوخی من همیشه برای جبران آماده ام!چشمانش از قبل سرد تر شد و گفت:واقعا؟..............
نظرات شما عزیزان:
کردم پله ها را تند تند بالا رفتم چند تا لکه خون بر روی پله ها ریخت! ولی خدا را
پاسخ:اگه خدا بخواد سه شنبه
پاسخ:مرسی عزیزم لطف داری
ولی مثه همیشه کم
خیلی خب بود مرسی
پاسخ: ممنون در حال تایپه دیگه یکم طول میکشه :-)
برچسبها: ماه شوم,